ده روز در دانشکده علوم حدیث
بالاخره پس از یک ماه تحصیل علم و ادب تشکیلاتی، روز جمعه برگشتم خانه.دو هفته اش که طرح ولایت بود و اختلاط با بسیجی ها که تجربه خوبی بود برایم، بعد از آن سه روز قم گردی تنها وش در ایام نیمه شعبان که انصافاً خیلی حال داد، بعدش هم ده روز مهمان حضرت عبد العظیم (ع) در دانشکده علوم حدیث شهر ری برای کنگره و همایش خودمان که آنهم خیلی خوب بود.البته به استثنای خوابگاهش ( اگر بتوانیم بگوییم خوابگاه) که دو تا نمازخانه بود و همینطوری فله ای در آن اسکان یافتیم و شب های اول که تعدادمان زیاد بود خوابیدن به سبک ساندویچی یا به قول بچه های صنعتی اصفهان به سبک کتابی.
این دو تا نمازخانه توی یک زیر زمین بود. بدون پنجره و به برکت کولر ها، زمهریر. طوری که شبها یک دانه پتو کفاف نمی داد.از مشکلات عمده دیگرش قحطی پریز بود و موبایل های غش و ضعف کرده. طوری که حتی پریز های سالن همایش هم همیشه اشغال بود.از توصیف دستشویی و حمام (در واقع حمام به معنای رایجی که از آن در ذهن داریم وجود خارجی نداشت) می گذرم. برای سالن همایش، سلف و خود خوابگاه در طی روز باید صد ها پله را در می نوردیدیم که امان زانو هایم را بریده بود.
از بچه های ما سه نفر شورا که آمده بودند و ما پیر و پاتال های همیشه در صحنه هم! اصلاً یکی از مهم ترین دلایل شرکت من در همایش این بود که می توانستم دیداری دوباره با دوست خیلی عزیز و خواهر بزرگ تشکیلاتی ام خانم مهندس الهام کاظمی و الباقی دوستان داشته باشم و یادی از ایام جوانی بکنم.البته الهام از وسط های همایش می خواست برود ولی با ضرب و زور و آویزان بازی و اصرار فراوان نگهش داشتم و درآن روز های آخر با یکی از بچه های هنر اصفهان که فتوشاپ خوب بلد بود، یک نشریه طنز دادیم بیرون به نام "خدا قوت" که البته به قول یکی از برادران کمی فمینیستی بود و در آخرین روز همایش توزیع شد.
دو روز اول، بیستم و بیست و یکم مرداد کنگره بود که درروز اولش آقای فضائلی از هیئت مؤسس (خیلی دوست دارم بقیه افراد هیئت مؤسس را هم ببینم) و بعدش دو تا از وزرا، لنکرانی و صفار هرندی برایمان صحبت کردند. عصر صحبت کاندیداها بود و فرداش انتخابات.
به قول دبیر کل انتخابات سالمی برگزار شد. بدون جار و جنجال و اعتراض و بگو مگو و تقریباً هر کاندیدایی که می رفت پشت تریبون از وحدت و اتحاد مجموعه و عدم وجود طیف ایدئولوژیک در جامعه حرف می زد.
بعد از ظهر اصلاح اساسنامه بود که البته به علت به حد نصاب نرسیدن کنگره برگزار نشد و فقط در مورد چند تا از اصل های تغییر یافته نظرخواهی عمومی انجام شد که سر دوتاش خیلی اختلاف نظر و جار و جنجال پیش آمد.
روز های بعدش همایش بود که آن هم خوب بود. اساتید خوبی دعوت شده بودند و بحث های مفیدی مطرح شد و به نظر می رسید نسبت به سالهای قبل انسجام وارتباط بیشتری هم داشته باشد. از صحبت آیت الله کعبی، آقای حسن عباسی، استاد تلوری، آقای شفاه، آقای محمدی (از کیهان) و آقای حداد عادل استفاده بیشتری بردم. همچنین از صحبت حاج آقا صدیقی با موضوع معنویت در سیاست خیلی لذت بردم. واقعاً چه قدرتی دارد کلام این پیر روشن ضمیر. در آخر صحبتش گریزی زد به کربلا و صدای گریه جمع بلند شد. نمی دانم که در سالهای قبل چنین صحنه ای سابقه داشته یا نه. به هر حال برایم خیلی جالب بود. یک نکته دیگر که در مورد ایشان نظرم را جلب کرد اینکه : موقعی که وارد شدند تمام سالن یکپارچه پیش پایشان بلند شد و این چیزی بود که برای کمتر سخنرانی پیش می آمد.
یک کار جالبی که نجمه امسال انجام داده بود دعوت از مسئولین واحد خواهران دفتر مرکزی در دوره های گذشته بود. از جمله خانم شهیدی، عروجی، خندان و خلج. که خانم شهیدی نیامده بود و من خیلی مشتاق بودم او را ببینم. نویسنده "جرعه " های پرسمان را.
از آن سه نفر هم بهره وافری بردیم. خانم خندان بچه اش را هم آورده بود . یک پسر کوچولو که همه اش میکروفون را از دست مامانش می کشید و از او می خواست برایش نقاشی بکشد. برایم خیلی جالب بود که یک غول کار تشکیلاتی چه طور نقش مادری خود را ایفا می کرد.
وقتی آن سه نفر از کارهایشان در دفاتر خودشان و بعد در دفتر مرکزی برایمان می گفتند ، واقعاً از شنیدن بعضی نکات و درک این نکته که چه اراده و همتی د اشته اند و بعضی جاها جسارت و سنت شکنی و باز کردن معبر ها برای نسل آینده ای که در راه بودند، بر عمر گذشته دانشجویی خودم افسوس می خوردم که همیشه داخل تشکیلات بودم ولی خودم تشکیلاتی نبودم.تشکیلاتی عمل نکردم، تشکیلاتی نیندیشیدم . . .
از برنامه های خوب دیگر همایش دعوت از آقای عزتشاهی بود و احمد احمد. البته احمد احمد نیامدکه من خیلی دوست داشتم پای صحبت او بنشینم چون کتابش را تازه خوانده ام.
در یکی از شبها هم شورای جدید(خودمان) تشکیل جلسه داد برای هماهنگ کردن برنامه های ترم آینده شان. بچه ها طرح های خوبی داشتند. امیدوارم دفتر در سال آینده واقعاً بهتر شود. حداقل جاپایش را محکم کند برای خیزی که در شوراهای بعدی داشته باشد بعد از این افت یکی دو ساله.در واقع باید بگویم با وجود فاطمه خیالم حداقل از بابت دفتر خواهران در سال آینده راحت است.
***
الهی، از بود خود چه دیدم مگر بلا و عنا؟ و از بود تو چیست جز عطا و وفا؟ ای به بر پیدا و به کرم هویدا، آن کن که از تو سزا.